|
|
نوشته شده در چهار شنبه 5 فروردين 1394
بازدید : 1806
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
فتوحات در زمان ابوبکر چگونه بودند؟ و آمارهایی که هست چه تفسیری دارند؟ متأسفانه جنگها و فتوحاتی که در دو قرن اول اسلام صورت گرفته، اتفاقات بسیار بسیار ناگواری ایجاد شد که جلوی سریع اسلام را گرفت و تا امروز اسلام و مسلمانان چوب همان خونریزیها را می خورد و اسلام و مسلمانان در همان جغرافیای 1400 سال پیش مانده اند و نه تنها جلوتر نرفته بلکه عقب گرد هم داشته است و نتیجه این خونریزیها جلوگیری از گسترش اسلام بوده نه انتشار اسلام. دینی که قرار بوده است عالم گیر شود و همه ادیان دیگر را مغلوب کند بعد از 1400 سال در همان محدوده مانده است وهنوز رشد چندانی هم نداشته است. در جنگهای پیامبر اکرم(ص) کشتار کم بوده است و در اواخر عمر مبارک رسول خدا(ص) مردم گروه گروه به اسلام می پیوستند و سال نهم را عام الوفود نامیدند و بدون خونریزی مردم مسلمان می شدند. بعد از پیغمبر(ص) چه اتفاقاتی افتاد که این وفود تمام شد؟ و مردم آنگونه اسلام نمی آوردند مگر با زور شمشیر! متاسفانه در این فتوحات خبری از اسلام نبود وقرار نبود فرهنگ والای اسلام را کسی به مردم نشان دهد و تشریح کند و بلکه عکس این اتفاق می افتد. خلیفه دوم وقتی حاکمی را به سوی عراق می فرستد، جناب غرض بن کعب را همراهی می کند و می گوید: می دانی چرا تو را تا اینجا همراهی کردم؟ جناب غرضه می گوید شاید به احترام است و ادب می کنی چون ما صحابه پیامبر(ص) هستیم. عمربن خطاب می گوید: نه، من تو را تا اینجا همراهی کردم تا این نکته را به تو بگویم تا مبادا شما بروید آنجا و سنت رسول خدا(ص) را گسترش بدهید و احادیث پیامبر را بخوانید. بگذارید مردم قرآن بخوانند و از قرآن خواندن مردم نندازید. مبادا احادیث پیامبر را بخوانید. این را جناب ذهبی در تذکرة الحفاظ می گوید. حال سؤال می کنیم جناب عمربن خطاب آیا شما فکر می کنید احادیث رسول خدا(ص) مردم را از قرآن خواندن باز می دارد؟ یا قرآن را به مردم یاد می دهد؟ رسول خدا (ص) خود مفسر قرآن کریم است، سنت او قرار است قرآن را تفسیر نه اینکه جلوی قرآن خواندن مردم را بگیرد. چرا جناب عمربن خطاب با سنت رسول خدا(ص) مخالفت داشت؟ و با آن مبارزه می کرد و اجازه نمی داد ملتهایی که مسلمان شدند از این استفاده کنند؟ و اما ادامه بحث فتوحات: در سال دوازدهم هجری که فتوحات شروع می شود جناب خالد بن ولید که اهل سنت از او به عنوان سیف الله یاد می کنند و دست راست خلیفه اول به حساب می آید فتوحات آغاز می شود و اتفاقات ناگوار هم سرآغازش با همین شخص است. فتح الأنبار یکی از جنگهایی است که خالد بن ولید فرمانده او هست در این جنگ خالدبن ولید به تیراندازان مسلمان دستور می دهد که فقط چشمهای مردم را نشانه بگیرند، این مردم جنگیدن بلد نیستند و فقط چشمهای اینها را نشانه بگیرید و طبق آماری که علمای اهل سنت گفته اند در آن روز هزار نفر کور شدند و این متن در کتاب تاریخ طبری آمده است. خالد پیشاپیش آمد و دور خندق می چرخید و مردم را تحریک می کرد برای جنگ.وقتی خالدبن ولید جنگ را می دید خیلی کم صبر می کرد و پیش تیراندازان رفت و گفت: من اقوامی را میبینم که جنگیدن بلد نیستند(شاید مردم الأنبار با آدمهای مثل خالد روبرو نشده بودند که جنگ بلد نبودند) و شما فقط چشمهای این مردم را نشانه بگیرید و تیرتان را جای دیگر هدر ندهید و خالدبن ولید تیر را انداخت و تیراندازان به دنبال آن تیرانداختند و هزار چشم را در آن روز کور کردند. این جنگ مشهور شد به جنگ ذات العیون یعنی جنگ چشمها، و مردم فریاد می زدند بس است چشمهای الأنبار را گرفتید. تاریخ طبری ج2 ص233 حوادث سال دوازدهم هجری. الکامل ابن اثیرجزری ج2 ص245 بازهم حوادث سال دوازهم. البدایة ونهایة ابن کثیر دمشقی ج6 ص349. سؤال ما از دوستان و عزیزان اهل سنت این است، خداوند در کجای قرآن فرموده اگر کسی مسلمان نشد شما چشمهای آن را هدف بگیرید؟ شما که این همه قرآن، قرآن می کنید ومی گویید باید همه چیز در قرآن باشد بفرمایید جناب خالد بن ولید به کدام آیه استنباط کرده؟ مگر قرآن نمی فرماید لا إکراه فی الدین؟ مردم در اسلام آوردن مجبور نیستند. ولی خالد بن ولید از طرف خلیفه اول فرمانده است و در این جنگ هزار چشم را کور می کند و همینها باعث شده است که مردم دنیا مسلمانان را خشن ترین افراد بدانند. و اما اتفاق بسیار ناگوار دیگر که در همین سال دوازدهم هجری و به فرماندهی خالد بن ولید صورت می گیرد این است که خالد بن ولید وقتی به منطقه ای می رسد قسم می خورد که من باید از خون این مردم جوی خون راه بی اندازم، جناب طبری در تاریخش، ابن اثیر در کتاب الکامل و .... این مطلب را نقل کرده اند که خالدبن ولید گفت: خدایا بر گردن من باشد اگر من پیروز شدم و به این مردم دست یافتم احدی از آنها را باقی نگذارم مگر اینکه جوی خون راه بیاندازم، و دستور می دهد به لشکریانش که یکی یکی مردم را اسیر کنید و سربازان مسلمان را بر سر اینها گذاشتند و شبانه روز سر بریدند تا مبادا قسم خالدبن ولید پایمال شود، تا جایی از مردم را سر بریدند که جناب ابن اثیر می گوید که هفتادهزار نفر را سر بریدند ولی باز جوی خون جاری نشد وقسم خالدبن ولید درست در نیامد وشخصی به اسم قعقاع آمد پیش خالد وگفت اگر تو تمام مردم دنیا را هم سر ببری جوی خون جاری نخواهد شد چون هرکسی را سر می بریدند خون لخته میشد و جاری نمی شد و گفتند از بالا آب باز کنید داخل جوی و با خونها مخلوط شود تا قسم خالد بن ولید محقق شود. تاریخ طبری ج2 ص213 باب سال دوازدهم هجری. الکامل ابن اثیر ج2 ص242. ابن کثیر در البدایة والنهایة ج6 ص346. مقدمه ابن خلدون ج2 ص509. این دومین اتفاق ناگواری است که ما قضاوتش را واگذار می کنیم به وجدانهای بیدار و مردم با انصاف. این است اسلام؟! آری خیلی از مناطق ایران تا قرن سوم حاضر شدند جزیه بدهند ولی مسلمان نشوند. واتفاق دیگری که در همان روزها اتفاق افتاد در سال دوازدهم هجری و باز به فرماندهی خالدبن ولید سی هزار نفر را در یک روز کشتند که اسم این جنگ را وقعة الثناء گذاشتند. وقتی پادشاه ایران شنید که خالد بن ولید 70هزار نفر را سر بریده شخصی به اسم اردشیر را فرستاد که جلوی خالد را بگیرد. اردشیر هم با خالد وارد جنگ شد و جنگ سختی در گرفت و خالدبن ولید در این جنگ پیروز شد و باز در این جا علمای اهل سنت گفته اند از فارسها یک کشته عظیم اتفاق افتاد که نزدیک سی هزار نفر در این جنگ کشته شدند غیر از آنهایی که در آب افتادند و نتوانستند آنها را بشمارند.. الکامل ابن اثیر ج2 ص240. نهایة العرب فی فنون ادب نویری ج19 ص68. یعنی خالدبن ولید در دو تا جنگ صد هزار نفر را کشته است! این کشته ها در زمانی بوده که وسایل جنگی آن دوران شمشیر و تیر بوده است. اگر خالد بن ولید مسلسل داشت، بمب اتمی یا شیمیایی داشت چه کار می کرد؟ صدام با آن همه امکانات در هشت سال حدودا 200 هزار نفر را کشت. اگر خالد بن ولید، سیف الله اهل سنت جای صدام بود کسی از ایرانیها را زنده می گذاشت؟ شاید قسم می خورد می خواهم همه ایرانیها را بکشم و خون آنها را جاری کنم. و این اتفاقات افتاده است و ما قضاوتش را واگذار می کنیم به شما انسانهای منصف و ببینید دینی که پر از مهر و محبت است را چگونه رواج داده اند و به مردم معرفی کرده اند.. نوشته شده توسط محمد اسلامی قزوینی....
:: برچسبها:
یا امیرالمومنین ,
اهل سنت ,
اهل سنت ایران ,
شیعیان ,
مذاهب اهل سنت ,
خلفای راشدین ,
ابوبکر ,
عمر بن خطاب ,
عثمان بن عفان ,
حوزه علمیه ,
سایت مذهبی ,
محمد اسلامی قزوینی ,
محمد ,
,
نوشته شده در پنج شنبه 28 اسفند 1393
بازدید : 2631
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
بسم الله الرحمن الرحيم توسل ابو أيوب انصاري به قبر رسول خدا احمد بن حنبل در مسند خود مي نويسد:حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي ثنا عبد الْمَلِكِ بن عَمْرٍو ثنا كَثِيرُ بن زَيْدٍ عن دَاوُدَ بن أبي صَالِحٍ قال أَقْبَلَ مَرْوَانُ يَوْماً فَوَجَدَ رَجُلاً وَاضِعاً وَجْهَهُ على الْقَبْرِ فقال أتدري ما تَصْنَعُ فَأَقْبَلَ عليه فإذا هو أبو أَيُّوبَ فقال نعم جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم ولم آتِ الْحَجَرَ سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول لاَ تَبْكُوا على الدِّينِ إذا وَلِيَهُ أَهْلُهُ وَلَكِنِ ابْكُوا عليه إذا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِهِ . از داود بن أبي صالح نقل شده است که روزي مروان ديد که شخصي صورتش را بر قبر گذاشته است؛ پس گفت: آيا مي داني که چه کار انجام مي دهي؟ نزديک آمد و ديد که آن شخص أبو أيوب انصاري است. ابو أيوب گفت: بلي من آمده ام پيش رسول خدا صلي الله عليه وآله و پيش سنگ نيامده ام . از رسول خدا (ص) شنيدم که مي فرمود : براي دين گريه نکنيد زماني که افراد شايسته حاکم باشند ؛ ولي زماني گريه کنيد که نا أهلان حکومت مي کنند . مسند أحمد بن حنبل ج 17، ص 42 ، 23476 حمزه الزين از پژوهشگران مشهور اهل سنت ، سند اين روايت را «صحيح» دانسته است. حاکم نيشابوري نيز همين روايت را در کتاب المستدرک علي الصحيحين، ج4، ص560 آورده و در باره سند آن گفته:هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه.سند اين روايت صحيح است، اما بخاري و مسلم نقل نکردهاند. شمس الدين ذهبي نيز در تلخيص المستدرک سند اين روايت را «صحيح» دانسته است.سمهودي نيز همين روايت را در کتاب خلاصة الوفاء آورده و گفته است که سند اين روايت «حسن» است.حال سؤال ما از وهابي ها اين است که آيا ابو أيوب انصاري صحابي بزرگوار رسول خدا (ص) نيز قبر پرست ، مشرک و مهدور الدم بوده است؟ يا شما پيرو دودمان نحس بني أميه هستيد و سر سفره شخصي همانند مروان نشسته ايد که رسول خدا (ص) او را لعنت کرده و از دشمنان اهل بيت عليه السلام به شمار مي رود؟؟ موفق باشيدگروه پاسخ به شبهاتمؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج(..
:: برچسبها:
آیا توسل جایز است ,
توسل ابوایوب انصاری ,
توسل ,
توسل شرک ,
اهل سنت ایران ,
اهل سنت افغانستان ,
شیعیان افغانستان ,
اهل سنت تاجیکستان ,
زبان پارسی ,
زبان فارسی ,
حوزه علمیه ,
نجف اشرف ,
عایشه ,
رسول خدا ,
حضرت علی ,
ابوبکر ,
عمر ,
عثمان ,
محمد اسلامی ,
محمد ,
اسلامی ,
نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393
بازدید : 1695
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
حديث غدير با عبارتهاي مختلف هر كس من ولي امر او هستم؛ علي ولي امر اوست {من كنت وليه فعلي وليه} بَزّار از علماي بزرگ اهل سنت از سعد بن ابي وقاص نقل مي كند: پيامبر اكرم (ص) دست علي (ع) گرفت و خطاب به مردم فرمود: آيا ولايت من به مؤمنين از خود آنان بيشتر نيست؟ و هركس من ولي امر او هستم، علي ولي امر او هست: «أَلَسْتُ أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ من كُنْتُ وَلِيَّهُ فَاِنَّ عَلِيّاً وَلِيُّهُ». مسند البزار ، ج 4 ص41. هيثمي گفته است: راويان اين حديث ثقه و مورد اعتماد هستند: «ورجاله ثقات». مجمع الزوائد ، ج 9 ص107. هر كس را كه من بر او ولايت تامه دارم، علي ولي امر اوست طبراني از زيد بن ارقم نقل كرده كه پيامبر اكرم (ص) در غدير خم فرمود: هر كس كه من ولايت تامه بر او دارم علي (ع) ولي او است: «مَنْ كُنْتُ اَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ». المعجم الكبير، ج5 ص166. هر كس خدا ورسول مولاي اوست، علي مولاي اوست به نقل ابن حجر پيامبر اكرم (ص) در غدير خم دست علي را گرفت وفرمود: «اَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَه ـ عز وجل ـ وَرَسُولَهُ اَوْلَى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ» آيا گواهي نمي دهيد كه ولايت خداوند و پيامبرش بر شما از خود شما اولويت دارد؟ همه پاسخ: بلي! آنگاه فرمود: هر كس كه خدا و رسولش بر او ولايت دارد؛ علي هم بر او ولايت دارد: «فَمَنْ كَانَ اللهُ وَرَسُولُهُ مَوْلاهُ فَاِنَّ هَذا مَوْلاهُ». و سپس فرمود: من ميان شما دو چيز باقي گذاشتم كه اگر به آن دو تمسك كرديد، هرگز گمراه نخواهيد شد: اولي: كتاب خداوند كه يك جانب او به دست خدا و يك جانب ديگرش به دست شما است. ودومي: اهل بيت من است. در پايان ابن حجر گفته: سند اين روايت صحيح است: «هذا إسناد صحيح» المطالب العالية، ج16 ص142.به نقل از سایت ولیعصر..
:: برچسبها:
سایت ولیعصر ,
محمد اسلامی ,
حدیث غدیر در کتب اهل سنت ,
اسلامی ,
محمد ,
اهل تشیع ,
اهل سنت ایران ,
حديث غدير با عبارتهاي مختلف هر كس من ولي امر او هستم؛ علي ولي امر اوست {من كنت وليه فعلي وليه} بَزّار از علماي بزرگ اهل سنت از سعد بن ابي وقاص نقل مي كند: پيامبر اكرم (ص) دست علي (ع) گرفت و خطاب به مردم فرمود: آيا ولايت من به مؤمنين از خود آنان بيشتر نيست؟ و هركس من ولي امر او هستم، علي ولي امر او هست: «أَلَسْتُ أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ من كُنْتُ وَلِيَّهُ فَاِنَّ عَلِيّاً وَلِيُّهُ» ,
مسند البزار ، ج 4 ص41 ,
هيثمي گفته است: راويان اين حديث ثقه و مورد اعتماد هستند: «ورجاله ثقات» ,
مجمع الزوائد ، ج 9 ص107 ,
هر كس را كه من بر او ولايت تامه دارم، علي ولي امر اوست طبراني از زيد بن ارقم نقل كرده كه پيامبر اكرم (ص) در غدير خم فرمود: هر كس كه من ولايت تامه بر او دارم علي (ع) ولي او است: «مَنْ كُنْتُ اَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ» ,
المعجم الكبير، ج5 ص166 ,
هر كس خدا ورسول مولاي اوست، علي مولاي اوست به نقل ابن حجر پيامبر اكرم (ص) در غدير خم دست علي را گرفت وفرمود: «اَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَه ـ عز وجل ـ وَرَسُولَهُ اَوْلَى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ» آيا گواهي نمي دهيد كه ولايت خداوند و پيامبرش بر شما از خود شما اولويت دارد؟ همه پاسخ: بلي! آنگاه فرمود: هر كس كه خدا و رسولش بر او ولايت دارد؛ علي هم بر او ولايت دارد: «فَمَنْ كَانَ اللهُ وَرَسُولُهُ مَوْلاهُ فَاِنَّ هَذا مَوْلاهُ» ,
و سپس فرمود: من ميان شما دو چيز باقي گذاشتم كه اگر به آن دو تمسك كرديد، هرگز گمراه نخواهيد شد: اولي: كتاب خداوند كه يك جانب او به دست خدا و يك جانب ديگرش به دست شما است ,
ودومي: اهل بيت من است ,
در پايان ابن حجر گفته: سند اين روايت صحيح است: «هذا إسناد صحيح» المطالب العالية، ج16 ص142 ,
به نقل از سایت ولیعصر ,
نوشته شده در سه شنبه 11 شهريور 1393
بازدید : 1473
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
حديث غدير با عبارتهاي مختلف هر كس من ولي امر او هستم؛ علي ولي امر اوست {من كنت وليه فعلي وليه} بَزّار از علماي بزرگ اهل سنت از سعد بن ابي وقاص نقل مي كند: پيامبر اكرم (ص) دست علي (ع) گرفت و خطاب به مردم فرمود: آيا ولايت من به مؤمنين از خود آنان بيشتر نيست؟ و هركس من ولي امر او هستم، علي ولي امر او هست: «أَلَسْتُ أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ من كُنْتُ وَلِيَّهُ فَاِنَّ عَلِيّاً وَلِيُّهُ». مسند البزار ، ج 4 ص41. هيثمي گفته است: راويان اين حديث ثقه و مورد اعتماد هستند: «ورجاله ثقات». مجمع الزوائد ، ج 9 ص107. هر كس را كه من بر او ولايت تامه دارم، علي ولي امر اوست طبراني از زيد بن ارقم نقل كرده كه پيامبر اكرم (ص) در غدير خم فرمود: هر كس كه من ولايت تامه بر او دارم علي (ع) ولي او است: «مَنْ كُنْتُ اَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ». المعجم الكبير، ج5 ص166. هر كس خدا ورسول مولاي اوست، علي مولاي اوست به نقل ابن حجر پيامبر اكرم (ص) در غدير خم دست علي را گرفت وفرمود: «اَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَه ـ عز وجل ـ وَرَسُولَهُ اَوْلَى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ» آيا گواهي نمي دهيد كه ولايت خداوند و پيامبرش بر شما از خود شما اولويت دارد؟ همه پاسخ: بلي! آنگاه فرمود: هر كس كه خدا و رسولش بر او ولايت دارد؛ علي هم بر او ولايت دارد: «فَمَنْ كَانَ اللهُ وَرَسُولُهُ مَوْلاهُ فَاِنَّ هَذا مَوْلاهُ». و سپس فرمود: من ميان شما دو چيز باقي گذاشتم كه اگر به آن دو تمسك كرديد، هرگز گمراه نخواهيد شد: اولي: كتاب خداوند كه يك جانب او به دست خدا و يك جانب ديگرش به دست شما است. ودومي: اهل بيت من است. در پايان ابن حجر گفته: سند اين روايت صحيح است: «هذا إسناد صحيح» المطالب العالية، ج16 ص142.به نقل از سایت ولیعصر..
:: برچسبها:
سایت ولیعصر ,
محمد اسلامی ,
حدیث غدیر در کتب اهل سنت ,
اسلامی ,
محمد ,
اهل تشیع ,
اهل سنت ایران ,
حديث غدير با عبارتهاي مختلف هر كس من ولي امر او هستم؛ علي ولي امر اوست {من كنت وليه فعلي وليه} بَزّار از علماي بزرگ اهل سنت از سعد بن ابي وقاص نقل مي كند: پيامبر اكرم (ص) دست علي (ع) گرفت و خطاب به مردم فرمود: آيا ولايت من به مؤمنين از خود آنان بيشتر نيست؟ و هركس من ولي امر او هستم، علي ولي امر او هست: «أَلَسْتُ أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ من كُنْتُ وَلِيَّهُ فَاِنَّ عَلِيّاً وَلِيُّهُ» ,
مسند البزار ، ج 4 ص41 ,
هيثمي گفته است: راويان اين حديث ثقه و مورد اعتماد هستند: «ورجاله ثقات» ,
مجمع الزوائد ، ج 9 ص107 ,
هر كس را كه من بر او ولايت تامه دارم، علي ولي امر اوست طبراني از زيد بن ارقم نقل كرده كه پيامبر اكرم (ص) در غدير خم فرمود: هر كس كه من ولايت تامه بر او دارم علي (ع) ولي او است: «مَنْ كُنْتُ اَوْلَى بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ» ,
المعجم الكبير، ج5 ص166 ,
هر كس خدا ورسول مولاي اوست، علي مولاي اوست به نقل ابن حجر پيامبر اكرم (ص) در غدير خم دست علي را گرفت وفرمود: «اَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنَّ اللَه ـ عز وجل ـ وَرَسُولَهُ اَوْلَى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ» آيا گواهي نمي دهيد كه ولايت خداوند و پيامبرش بر شما از خود شما اولويت دارد؟ همه پاسخ: بلي! آنگاه فرمود: هر كس كه خدا و رسولش بر او ولايت دارد؛ علي هم بر او ولايت دارد: «فَمَنْ كَانَ اللهُ وَرَسُولُهُ مَوْلاهُ فَاِنَّ هَذا مَوْلاهُ» ,
و سپس فرمود: من ميان شما دو چيز باقي گذاشتم كه اگر به آن دو تمسك كرديد، هرگز گمراه نخواهيد شد: اولي: كتاب خداوند كه يك جانب او به دست خدا و يك جانب ديگرش به دست شما است ,
ودومي: اهل بيت من است ,
در پايان ابن حجر گفته: سند اين روايت صحيح است: «هذا إسناد صحيح» المطالب العالية، ج16 ص142 ,
به نقل از سایت ولیعصر ,
نوشته شده در پنج شنبه 5 دی 1392
بازدید : 1794
نویسنده : محمد اسلامی
|
|
اين كه سر امام حسين عليه السلام بر سر نيزه قرآن خوانده است ، از ضروريات تاريخ است كه هم علماي شيعه و هم علماي اهل سنت آن را به سند صحيح نقل كردهاند ؛ از جمله شيخ مفيد رحمت الله عليه در كتاب شريف و معتبر الإرشاد مينويسد :
عن زيد بن أرقم أنه قال : مر به علي وهو على رمح وأنا في غرفة ، فلما حاذاني سمعته يقرأ : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) فقف - والله - شعري وناديت : رأسك والله - يا ابن رسول الله - أعجب وأعجب .
الإرشاد - الشيخ المفيد - ج 2 - ص 117 - 118
و نيز مرحوم محمد بن سليمان الكوفي مينويسد :
[ حدثنا ] أبو أحمد قال : سمعت محمد بن مهدي يحدث عن عبد الله بن داهر الرازي عن أبيه عن الأعمش : عن المنهال بن عمرو قال : رأيت رأس الحسين بن علي على الرمح وهو يتلو هذه الآية : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * [ 9 / الكهف : : 18 ] فقال رجل من عرض الناس : رأسك يا ابن رسول الله أعجب ؟ .
مناقب الإمام أمير المؤمنين (ع) - محمد بن سليمان الكوفي - ج 2 - ص 267 .
همچنين ابن حمزه طوسي مينويسد :
عن المنهال بن عمرو ، قال : أنا والله رأيت رأس الحسين صلوات الله عليه على قناة يقرأ القرآن بلسان ذلق ذرب يقرأ سورة الكهف حتى بلغ : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * فقال رجل : ورأسك - والله - أعجب يا ابن رسول الله من العجب . 274 / 2 –
وعنه ، قال : أدخل رأس الحسين صلوات الله عليه دمشق على قناة ، فمر برجل يقرأ سورة الكهف وقد بلغ هذه الآية * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * فأنطق الله تعالى الرأس ، فقال : أمري أعجب من أمر أصحاب الكهف والرقيم .
الثاقب في المناقب - ابن حمزة الطوسي - ص 333 .
و قطب الدين راوندي نيز مينويسد :
عن المنهال بن عمرو قال : أنا والله رأيت رأس الحسين عليه السلام حين حمل وأنا بدمشق ، وبين يديه رجل يقرأ الكهف ، حتى بلغ قوله : ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) ، فأنطق الله الرأس بلسان ذرب ذلق ، فقال : أعجب من أصحاب الكهف قتلي وحملي .
الخرائج والجرائح - قطب الدين الراوندي - ج 2 - ص 577 .
و ابن شهر آشوب مينويسد :
روى أبو مخنف عن الشعبي انه صلب رأس الحسين بالصيارف في الكوفة فتنحنح الرأس وقرأ سورة الكهف إلى قوله : ( انهم فتية آمنوا بربهم وزدناهم هدى فلم يزدهم إلا ضلالا ) . وفي أثر انهم لما صلبوا رأسه على الشجرة سمع منه : ( وسيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون ) . وسمع أيضا صوته بدمشق يقول : لا قوة إلا بالله . وسمع أيضا يقرأ : ( ان أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) ، فقال زيد بن أرقم : أمرك أعجب يا ابن رسول الله .
مناقب آل أبي طالب - ابن شهر آشوب - ج 3 - ص 218 .
و علي بن يونس عاملي مينويسد :
قرأ رجل عند رأسه بدمشق ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) فأنطق الله الرأس بلسان عربي : أعجب من أهل الكهف قتلي وحملي .
الصراط المستقيم - علي بن يونس العاملي - ج 2 - ص 179
و سيد هاشم البحراني نيز مينويسد :
فوقفوا بباب بني خزيمة ساعة من النهار ، والرأس على قناة طويلة ، فتلا سورة الكهف ، إلى أن بلغ في قراءته إلى قوله تعالى : * ( أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا ) * . قال سهل : والله إن قراءته أعجب الأشياء .
مدينة المعاجز - السيد هاشم البحراني - ج 4 - ص 123
مرحوم علامۀ مجلسي رحمت الله عليه در كتاب شريف بحار الأنوار ، بابي را به همين مطلب اختصاص داده است .
بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 45 - ص 121
و از علماي اهل سنت ، ابن عساكر در كتاب تاريخ مدينه دمشق مينويسد :
نا الأعمش نا سلمة بن كهيل قال رأيت رأس الحسين بن علي رضي الله عنهما على القناة وهو يقول " فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم .
تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 22 - ص 117 – 118 .
و محقق كتاب در پاورقي آن مينويسد :
وزيد بعدها في م : قال أبو الحسن العسقلاني : فقلت لعلي بن هارون انك سمعته من محمد بن أحمد المصري ، قال : الله اني سمعته منه ، قال الأنصاري فقلت لمحمد بن أحمد : الله انك سمعته من صالح ؟ قال : الله إني سمعته منه ، قال جرير بن محمد : فقلت لصالح : الله انك سمعته من معاذ بن أسد ؟ قال : الله اني سمعته منه ، قال معاذ بن أسد : فقلت للفضل : الله انك سمته من الأعمش ؟ فقال : الله اني سمعته منه ، قال الأعمش : فقلت لسلمة بن كهيل : الله انك سمعته منه ؟ قال : الله اني سمعته منه بباب الفراديس بدمشق ؟ مثل لي ولا شبه لي ، وهو يقول : ( فسيكفيكهم الله وهو السميع العليم ) .
و همچنين ابن عساكر در جائي ديگر از همين كتاب مينويسد :
عن المنهال بن عمرو قال أنا والله رأيت رأس الحسين بن علي حين حمل وأنا بدمشق وبين يدي الرأس رجل يقرأ سورة الكهف حتى بلغ قوله تعالى " أم حسبت أن أصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا " قال فأنطق الله الرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحاب الكهف قتلي وحمل .
تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 60 - ص 369 – 370 .
بنابراين ، با اين همه مدارك معتبري كه در اين باره وجود دارد ، شكي در صحت خبر قرآّن خواندن سر مبارك امام حسين عليه السلام باقي نميماند ...
:: برچسبها:
یاحسین ع ,
محمد اسلامی ,
سایت کلمه ,
سایت وصال ,
سایت ولیعصر ,
ولیعصر ,
ایران ,
مذهبی ,
اسلامی ,
محمد ,
arash114 ,
arash113 ,
islam ,
iran ,
,
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 66 صفحه بعد
|
|
|